دوباره کن ای امیر لشکر نگاه
به خون نشسته فرشته این سپاه
ببین که سرباز آخر تو به حالت احتضار است
به راه تو چشم او چنان اکبر و عمو بی قرار است
بیا ! بیا بر سر شهیدی که زخم او بی شمار است
بیا که دیگر شب رهایی شده
دل پرستوی تو هوایی شده
بیا که شد بین گریه امشب شکسته راز گلویش
بهانه های دلش همه ، داغ خاطرات عمویش
بیا بخر پیش این همه چشم منتظر آبرویش
خودت بیا و سری به اینجا بزن
که نیزه دار تو میگریزد ز من
ببین که جنگیده بهر تو ای پدر چه مردانه دختر
به اخم پر هیبت اباالفضل و استواری اکبر
ز صبر خود همچو زینب و با تحملی مثل مادر
بیا بیا بابا !
بیا بابا !
بیا بابا منو ببر...