شیراز به عنوان یکی از مهمترین مراکز گردشگری و توریستی ایران مطرح بوده و با جاذبههای تاریخی فراوان برای گردشگران داخلی و خارجی شناخته شدهاست.[۲۵] از جاذبههای تاریخی شهر شیراز میتوان به آتشکدهٔ صمیکان، آرامگاه حافظ، آرامگاه خواجوی کرمانی، آرامگاه سعدی، ارگ کریمخان، باغ ارم، باغ تخت، باغ چهلتن، باغ دلگشا، باغ عفیفآباد، باغ نارنجستان قوام، باغ هفتتن، خانه صالحی، چاه مرتاض علی، حمام باغ نشاط، عمارت باغ ایلخانی، عمارت باغ نشاط، عمارت دیوانخانه، عمارت کلاهفرنگی باغ نظر، مسجد نصیرالملک، قصر ابونصر، قلعهٔ ککها، مدرسهٔ آقاباباخان، مدرسهٔ خان، موزهٔ پارس، موزهٔ هفتتنان، نقشبرجستهٔ بهرام اشاره کرد.[۴۱][۴۲][۴۳]
در سال ۱۳۷۴ در پروژه بین الحرمین ۷ هکتار از بافت تاریخی شیراز که متشکل از ۸۷ خانه تاریخی، مسجد و مدرسه تاریخی بود تخریب شد. هماکنون نیز تصمیم بر این است که تحت همان پروژه ۵۷ هکتار دیگر بدون در نظر گرفتن آثار و بناهای ارزشمند تاریخی تخریب و جایش را به پاساژهای تجاری بدهد.[۴۴]
شنیدم هر چه در شیراز گویند | به هفت اقلیم عالم باز گویند |
آخر ای باد صبا بویی اگر میآری | سوی شیراز گذر کن که مرا یار آن جاست |
کاروانی شکر از مصر به شیراز آید | اگر آن یار سفرکرده ما بازآید |
خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد | لاجرم بلبل خوشگوی دگر بازآمد | |
میلش از شام به شیراز به خسرو مانست | که به اندیشهٔ شیرین ز شکر بازآمد |
خاک شیراز چو دیبای منقش دیدم | وان همه صورت شاهد که بر آن دیبا بود |
که یارب پارس را مهد امان دار | به سعدی برج طالع توامان دار |
خوشا سپیدهدمی باشد آنکه بینم باز | رسیده بر سر الله اکبر شیراز | |
به حق کعبه و آن کس که کرد کعبه بنا | که دار مردم شیراز در تجمل و ناز | |
که سعدی از حق شیراز روز و شب میگفت | که شهرها همه بازند و شهر ما شهباز |
خوشا شیراز و وضع بیمثالش | خداوندا نگهدار از زوالش | |
به شیراز آی و فیض روح قدسی | بجوی از مردم صاحب کمالش |
نسیم باد مصلی و آب رکنآباد | غریب را وطن خویش میبرند از یاد | |
نمیدهند اجازت مرا به سیر و سفر | نسیم باد مصلی و آب رکنآباد |
اگرچه زندهرود آب حیات است | ولی شیراز ما از اصفهان به |
دوهفته در این نیز بخشید مرد | سوم هفته آهنگ شیراز کرد | |
هیونان فرستاد چندی ز ری | سوی پارس، نزدیک کاوس کی |
ز شیراز و از ترف سیصدهزار | شتروار بد اندر آن کوهسار |
سلام ای شهر شیخ و خواجه شیراز | سلام ای مهد عشق و مدفن راز | |
سلام ای قبله تقدیس و تقوا | سلام ای قلعهٔ سیمرغ و عنقا | |
سلام ای شهر عشق و آشنایی | سلام ای آشیان روشنایی | |
بهار پوستانت بیزمستان | دعایت کرده سعدی در گلستان | |
که یارب پارس را مهد امان دار | به سعدی برج طالع تو امان دار | |
به تیر این دعا پیر دلآگاه | مغول را کرد دست فتنه کوتاه | |
دل و دلبستهٔ ایران توباشی | گل و گلدستهٔ ایران توباشی | |
اگر من دیهقان یا شهریارم | گدای عشق این شهر و دیارم |
نشنود از پرده کس آواز من | تا نکند راست لبش ساز من | |
چند ز شیراز و ز رومم، دگر | رخت به روم آور و شیراز من |
صفا هونم صفا هونم چه جابی | که هر یاری گرفتم بیوفا بی | |
بشم یکسر بتازم تا به شیراز | که در هر منزلی صد آشنا بی |
چشم بگشا و فرق کن آخر | عنبر از خاک و شکر از شیراز |
|
||||||||||||||
یکی از چهرههای برجسته حوزه علمیه شیراز، آیت الله سید محمد هاشم دستغیب توسط مردم شیراز تشییع و در حرم مطهر حضرت احمدبن موسی (ع) در کنار پدرش شهید دستغیب و در آرامگاه خانوادگی دستغیب دفن شد.من که شاهد تشییع جنازه بودم، شاهد حضور هزاران نفر در این تشییع بودم که با عشق و علاقه و با چهرههایی مضطرب و در عین حال شائق، در این تشییع شرکت کرده بودند. روشن است که تصاویر این تشییع جنازه بر اساس آنچه که از زوایای مختلف فیلمبرداری شده، در رسانههای تصویری قابل رؤیت خواهد بود.اگر قدری به گذشته مراجعه کنیم، فراوانند کسانی که تشییع جنازه شهید دستغیب را به خاطر دارند و از فراوانی جمعیتی که آن روز درشیراز اجتماع کردند، خاطرهها میگویند. خودم نیز خاطره تشییع پیکر برخی از علماء از جمله آیاتعظام منتظری،مشکینی،لنکرانی را به خاطر دارم. و در رأس آنان، تشییع امام امت که شاید بیمانندترین تشییع انجام شده در تاریخ است.
اما جدای از آن که این تشییع عشق و علاقه وافر مردم را به مرجعیت و علماء نشان میدهد، این حضور نشانگر نکات دیگری هم هست که میبایست به آن توجه کرد.در درجه اول، برای کارگزاران حکومتی و دولتی که به اسم جمهوری اسلامی و دولت دینی رشته امور را در دست دارند. آنان می توانند با ملاحظه این تصاویر دریابند که ایمان مردم در اصل به دین است و قدرت و سکان داری بدون اعتنای به دین و دینداری و اهمیت دادن به شرع و احکام دینی و دفاع از حقوق شرعی مردم، چیزی نیست که ارزشی داشته باشد. آن چه که مردم از آن تقدیر می کنند، متن حق و حقیقت است، چه صاحب آن بر سریر قدرت باشد یا در حاشیه و خانه و مدرسه سرگرم درس و بحث. این علم و تقواست که مردم از آن تقدیر میکنند.
اما یک گوشه دیگر این تشییع جنازه، درسی برای لائیکهای ماست که تصور میکنند هرچه دنیا جلوتر می رود، مردم بی دین تر می شوند و گویا فرهنگ جدید غربی حرف اولین و آخرین را میزد. این جماعت، با کمال تأسف، صد سال است که همین خیال خام و اشتباه را میکنند. اما هر بار که مرجعی و عالمی میمیرد و موج جمعیت در تشییع آنان حاضر می شود، در می یابند که تاکنون به خطا رفتند و مردم همانجا، یعنی سرجای اصلی خودشان، ایستاده اند. شک نباید کرد که حتی اگر مردم برای مدتی آن راه و رسم را فراموش کرده و دنبال این و آن بروند، باز در وقت حساس، حس باطنی و علائق ایمانی خود را در ارتباط با استوانههای علم و تقوا نشان می دهند و امروز یکی از آن روزها بود.روشن است که در میان تشییع جنازههایی که انجام میشود، چنین جمعیتهایی در این وسعت و با این عشق و علاقه، تنها برای مراجع و عالمان دینی اجتماع می کند. این امر البته منحصر به مسلمانان نیست. این حضور نشانگر آن است که مردم، پیرو آنانی هستند که بر دلهایشان حکومت میکنند.
دوباره کن ای امیر لشکر نگاه
به خون نشسته فرشته این سپاه
ببین که سرباز آخر تو به حالت احتضار است
به راه تو چشم او چنان اکبر و عمو بی قرار است
بیا ! بیا بر سر شهیدی که زخم او بی شمار است
بیا که دیگر شب رهایی شده
دل پرستوی تو هوایی شده
بیا که شد بین گریه امشب شکسته راز گلویش
بهانه های دلش همه ، داغ خاطرات عمویش
بیا بخر پیش این همه چشم منتظر آبرویش
خودت بیا و سری به اینجا بزن
که نیزه دار تو میگریزد ز من
ببین که جنگیده بهر تو ای پدر چه مردانه دختر
به اخم پر هیبت اباالفضل و استواری اکبر
ز صبر خود همچو زینب و با تحملی مثل مادر
بیا بیا بابا !
بیا بابا !
بیا بابا منو ببر...